زندگی یک دختر

ساخت وبلاگ
دیشب ساعت5 خوابیدم.صبم 8و نیم بیدار شدم رفتم دانشگاه.ظهر که اومدم از خواب داشتم می مردم .گفتم نیم ساعت میخوابم و بعدش ناهار میخورم .نیم ساعت من تبدیل شد به 3ساعت و غروب پاشدم با اعصاب خورد که به هیچ کاریم نرسیدم .شیر و موز و شیرینی خوردم و سعی کردم خودمو با اینا سیر کنم که نخوام زود شام بخورم که همخونه هم دلش غذا بخواد. نشستم سر درس تا الان.حالا همخونه اومده میگه یهو غش نکنی.من نه غش نمیکنم.ینی خدا نکنه یه اتفاقی برات بیفته و برای یکی بگی.هزار بار یادآوریش میکنه .من یباااار دوسال پیش فشارم افتاد شب امتحان سرم گیج رفت افتادم.یه روز موقع شوخی و خنده این ماجرا رو برای همخونه گفتم.حالا هی میگه غش نکنی .بابا والا بلا من غشی نیستم. نصیحتاشم منو کشت.....بخور جون بگیری.بخون ضعف نکنی .بخور غش نکنی.من نمیذارم مامانمم بام هی اینجوری کنه.از این سوسول بازیا خوشم نمیاد.حالا هی باید توصیه های ایمنی رو گوش کنم و یه لبخند ملیح بزنم و بگم مرسی عزیزم  (همخونه از من کوچیک تره ها) زندگی یک دختر...
ما را در سایت زندگی یک دختر دنبال می کنید

برچسب : غش نکنی از خنده,غش نکنی, نویسنده : sweetheart-na بازدید : 150 تاريخ : دوشنبه 6 دی 1395 ساعت: 4:46

تولدمههههه آخیییی چه تند تند دارم پیر میشمااا 21سالم شد تولد امسالمو دوست دارم  چند روز تعطیلی رفتم خونمون و حسابی خوش گذشت پیش خانواده دوستامم که کلی تبریک بارون کردن  همه چی خوبه خدا رو شکر.غیر از اون عکس ضایعی از من که یکی دوستان!گذاشته پیجش و تولدمو تبریک گفته.اونوقت که مشهد بودیم یه بحث بینمون پیش اومد و خیلی روابطمون خوب نیست در حال حاضر .حالا نمیدونم این عکسی که ازم گذاشته انتقامه چیه ؟.چه خوب میشه قبل از گذاشتن عکس از دوستانمون ازشون اجازه بگیریم یا اقلا بپرسیم که این عکسو دوس داری یا نه؟!!! یا حداقل حداقلش یکم چشامومو باز کنیم بینیم که اون بنده خدا توی اون عکس چشاش کج و کوله و دماغش اندازه ی غار نباشه.بعد از تشکر بهشم علنا گفتم من توی این خیلی بد افتادم یه فکری به حالش بکن لطفا.ولی هیچچچ.بنده که راضی نیستم اگه بخاطر انتقام اینو گذاشته اکنون در حال تلاش برای فراموش کردن این عکس هستیم.و سعی داریم خوبی های دوستان دیگر و اعضای خانواده ی گرامی را در ذهن خود پررنگ کرده و در آخر به گور آدم کینه ای و حسود تف و لعنت میفرستیم...باشد که رستگار شویم  پ.ن1:هر کیو خواستید بشناسید باهاش حتما زندگی یک دختر...
ما را در سایت زندگی یک دختر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sweetheart-na بازدید : 159 تاريخ : دوشنبه 6 دی 1395 ساعت: 4:46

خبببب امروز ساعت 6و نیم بیدار شدم و رفتم دانشگاه تا 3.ساعت یه ربع به پنج هم باز اومدم کلاس و تا 8هستم.الانم تایم استراحته و من تهنا نشستم  حالا بعدا یکم از شخصیت بچه های کلاس زبان میگم و دلیل تنها نشستنمو هم میگم.ولی این تنهاییمو ترجیح میدم به یه سری حرف چرت و مزخرف  بهلهههه ساعت 8و نیم میرسم خونه.امشبم همخونه جان نیستش و عصر رفت خونه ی فامیلاشون برای شب یلدا.به منم گفت بیاها. فردا هم کنفرانس دارم درس شیرین دانش خانواده مبحث طلاق.تا حالا لای کتابشو باز نکردم .دیگه باید برم خونه اونو بخونم و یکمم برای امتحان شنبم بخونم. اها چون شب یلداس و تنهام برا اینکه دلم به حال خودم نسوزه میخوام شام از بیرون بگیرم   شب یلدای شما امسال چطوره راستی؟ زندگی یک دختر...
ما را در سایت زندگی یک دختر دنبال می کنید

برچسب : شب یلدای منه شب هیئت حسین,شب یلدای منه,شب یلدای منه میرداماد, نویسنده : sweetheart-na بازدید : 189 تاريخ : دوشنبه 6 دی 1395 ساعت: 4:46